تازه های خبر متنوع و مفید
| ||
|
روزی گله ای از گوزن ها از جنگلی به سرعت عبور می کردند که تا غروب نشده و هوا رو به تاریکی نرفته به محل زندگی یا لانه های خود بازگردند اما یکی از گوزن های نر براثر سرعت زیاد بی اندازه و کمی تاریک شدن جنگل ، چشم هایش به دقت کار نکرد و به قول معروف نتوانست " راه را از چاه " تشخیص دهد و شاخ های بلندش در میان شاخه های درختی تناور گیر کرد و هرچه تلاش کرد نتوانست خود را از دام به رهاند این گوزن که همراه خانواده اش در جنگل زندگی می کرد و از اینکه زندگی خوبی داشتند همیشه خوشحال بود و بیشتر گوزنها به زندگی صمیمی و خوب این خانواده حسرت می بردند ، گوزن دیگر خسته شده و همسر و بچه هایش نیز برای نجات پدر از این دام تلاش زیادی کردند اما نتوانستند پدر را نجات دهند . گوزن سپس به خانواده اش گفت : شما بازگردید شاید بتوانم تا فردا خود را رها کنم ، اما همسر و فرزندانش گفتند : " هرگز چنین کاری نمی کنیم و ما تا صبح پیش تو می مانیم ." گنجینه مثل ها و حکایات نظرات شما عزیزان: برچسبها: تازه های خبر [ چهار شنبه 19 آبان 1395
] [ 12:50 ] [ رضا ] |
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |